Friday, July 23, 2004

بارون!.. ستاره تو

به نام حق
 
می دونی؟
آسمون همیشه آبی نیست،
همیشه هم صاف نیست
گاهی ابریه و گاهی بارونی
و از آسمون همیشه هم بارون نمی باره

خب،
این طبیعتشه
ولی همون موقعهایی هم که داره بارون می باره، برو بشین پای درد و دل آسمون
ببین چی می گه؟! چرا داره گریه می کنه، دلتو بده به آسمون و عوضش ازش چندتا ستاره بگیر

می دونی؟
گاهی آسمون پر ستاره است،
ولی یه ستاره میون اون ستاره ها، بزرگتر، قشنگتر و درخشانتره
اون ستاره ی "تو" ء من
اسمشو گذاشتم ستاره ی "تو

می دونی؟
وقتی با ستاره ی "تو" حرف می زنم، وقتی بهش خیره می شم یا بهش چشمک می زنم، همیشه ازم یه چیزی می پرسه
می گه: "دوستم داری؟
منم می گم: "دوستت دارم
ولی دیشب از من یه سوال دیگه پرسید.
گفت: "تو چرا هیچ از من نمی پرسی که دوستت دارم یا نه؟ 
منم ازش پرسیدم: "تو چی؟ دوستم داری؟
می دونی چی گفت؟
گفت: "قلبتو بده
گفتم: "چه جوری؟"
گفت: "چشماتو ببند، یه نفس عمیق بکش و خودتو رها کن. قلبت پرواز می کنه و خودش میاد پیشم.
منم همون کاری رو کردم که ستاره گفت. ستاره قلبمو گرفت و روش یه چیزی نوشت و بعد پَسِش داد.
می دونی چی نوشته بود؟
نوشته بود: "دوستت دارم
نوشته ی ستاره ی "تو" رو قلبم موند. هنوزم هست. تا آخرم می مونه
چرا؟
چون بهم گفت: "حقیقت هیچ وقت نابود نمی شه! چون چیزی است که باید وجود داشته باشد.

راستی
بیا ایندفعه که داره بارون میاد بریم پشت پنجره و به درد و دل آسمون گوش کنیم.
وقتی شب می شه، بیا دو تایی به ستاره ها نگاه کنیم
وقتی می خواهیم بخوابیم بیا با هم به ماه شب بخیر بگیم.
و وقتی صبح می شه، بیا طلوع خورشید رو که پر از عشق با هم نگاه کنیم.باشه که عاشق بمونیم! تا آخرش

No comments:

    من که حیران ز ملاقاتِ توأم                   چون خیالی ز خیالاتِ توام     به مراعات کنی دلجویی                  وه که بی‌دل ز مراعاتِ تو...