ياهو
من از آنروز كه در بند توام؛ آزادم
Friday, July 09, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
.. به نام او .. خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه لي...
-
صبح آبان نمِ بارانُ ، شرشُرِ ناودان جوی های پُرآب و روان عابرانِ عاشق و سرمست دست در دست چتر و خیابانِ هایِ خیس .. این بارانِ بی اَمان این ...
1 comment:
salam ...
(rooze gari manoo del sakene koui boodim ...)
bloget vaghean ghashange va matnhash ghashngtar ...
man barat doa mikonam va arezooye pishraft barat daram va montazere matnhaye khondanit ...
baran
Post a Comment