Saturday, July 31, 2004

غصه تو!!

يا حق
من تموم قصه هام قصه تــــــوست
اگه غمگينه اون از غصه تــــــوست
يه دفعه مثل يه گل رفتی تو دست خزون

سيل بارون و تگرگ ميـومد از آسـمون
بردمت تــو گلخونه که نريزه روی سرت

تا يه وقت خيس نشه بشکنه بال و پرت
نشکنی زير تگرگ , نريزه از تو يه برگ

من تموم قصه هام قصه تــــــوست
اگه غمگينه اون از غصه تــــــوست

يه دفعه مثل يه شمع داشتی خاموش ميشدی

اگه پروانه نبود تــــو فراموش ميشدی
آره پـروانـه شـدم کـه پرام سوخته شده

که آتيش دل تــو به دلــم دوخته شده
که بسوزه پر و بالم که راحت بشه خيالم

دارم از تو مينويسم تو که غم داره نگاهت
اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برايت

انقده ميگم تا خسته شم , با عشق تو شکسته شم


من تموم قصه هام قصه تــوست
اگه غمگينه , اون از غصه تـــــوست

يک دفعه مثله يه آهو توی صحراها دميدی

بسکی چشم تو قشنگ بود , گله گرگ نديدی
دل نبود توی دلم تو رو گرگا نبينن

اونا با دندون تيز به کمينت نشينن
الهی من فدای تـــــــو . چه کار کنم برای تو

اگه تو اين بيابونا خاری بره به پای تـــــو
يه دفعه مثله يک پرنده قفس عشقو شکستی

پر زدی تو آسمونا رفتی اون دورا نشستی
دل نبود توی دلم , گم نشی تو کوچه باغا

غروبا که تاريکه نريزن سرت کلاغا
نخوره سنگی به بالت , پرت نشه فکر و خيالت

من تموم قصه هام قصه توست اگه غمگينه , اون از غصه توست

No comments:

    من که حیران ز ملاقاتِ توأم                   چون خیالی ز خیالاتِ توام     به مراعات کنی دلجویی                  وه که بی‌دل ز مراعاتِ تو...