به نام محببت
If I knew it would be the last time
اگر مي دونستم اين مي خواد آخرين لحظه باشه
I would be there,
من مي خواستم اونجا باشم
well I'm sure you'll have so many more
خوب من مطمئن هستم تو خيلي بيشتر داري
For surely there's always tomorrow
براي اطمينان كه فردايي هميشه وجود داره
to make up for an oversight,
براي جبران يك اشتباه
and we always get a second chance
و ما هميشه دومين شانس رو بدست مي آوريم
to make everything right.
تا هر چيز رو درست كنيم
There will always be another day
هميشه روز ديگري خواهد بود
to say our," I love you's,"
كه بهم بگيم دوست دارم
And certainly there's another chance
و حتما شانس ديگري وجود دارد
to say our. " Anything I can do's?"
كه بگيم مي تونم هركاري برات انجام مي دم؟
But just in case I might be wrong,
اما فقط وقتي كه ممكن اشتباه كرده باشم
and today is all I get,
و امروز همشو بدست آوردم
I'd like to say how much I love you
من مي خوام بگم چقدر دوست دارم
and I hope we never forget.
و اميد وارم كه هرگز همديگرو فراموش نكنيم
Tomorrow is not promised to anyone,
فردا به كسي قول نمي دهد
young or old alike,
پير و جوان مثل هم هستند
And today may be the last chance
و امروز ممكنه آخرين شانس باشه
You get to hold your loved one tight.
كه تو عشقت را محكم كني
So if you're waiting for tomorrow,
پس اگر منتظر فردا مي موني
why not do it today?
چرا امروز انجامش نمي دي
For if tomorrow never comes,
اگر فردا هرگز نياد
you'll surely regret the day,
تو حتما افسوس امروز رو خواهي خورد
That you didn't take that extra time
تو نمي توني وقت اضافه بگيري
for a smile, a hug, or a kiss
براي لبخند، براي آغوش گرفتن، براي بوسه
what turned out to be their one last Wish.
كه به سمت آخرين آرزوش رفته
So always hold them dear.
پس هميشه اونا رو عزيز بدار
Take time to say I'm sorry,
زماني را نگه دار كه بگي متاسفم
Please forgive me,
لطفا مرا ببخش
Thank you, or It's okay.
متشكرم اين خوبه
And if tomorrow never comes,
و اگر فردا هرگز نياد
you'll have no regrets about today.
افسوس امروز رو هيچوقت نخواهي خورد
Wednesday, July 14, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
به نام بيقرار ای آرام دل بی قرارم در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند می بارند و می بارند تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست ب...
-
.. به نام او .. خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه لي...
1 comment:
ziba bood..moaffagh bashi
Post a Comment