Thursday, November 25, 2004

نمیدونم

به نام محبوب


سلام....نمیدونم کیا این وب لاگ رو میخونن....
نمیدونم کیا منو میشناسن...و تا چه حدی؟
به هر حال دوست دارم روال نوشتن تو این وبلاگ رو عوض کنم....0
میخوام یک سری متن رو بنویسم که 0
شاید حرف های زیادی رو زدم از روزگارهای قریب
.....
نمیدونم کی این متن رو میخونه....0
خیلی خودمو تنها احساس میکنم..........خیلی!0
نمیدونی چقدر!0
دوست دارم کسی هم دور و برم نبود...0تنها تو یک کوهستان زیبا زندگی میکردم.....0
دامنه یک کوه ... که با درخت های کاج و صنوبر نه به طور کامل ....پوشیده باشه...
کمی پایین تر هم...دریاچه ای آروم....و بزرگ...
...........

یک ترانه از سیاوش رو زمزمه میکنم:0
دلم دل تنگه و مهر تو ميخاد

دلم رو در پي غمها نذاري


ميام تنها توي قلبت ميشينم

منو قلبت رو جايي جا نذاري
....
و این یکی!!0
...........
من گرفتار سنگيني سکوتي هستم که گويا قبل از هر فريادي لازم است
.....
سرما زده و سوز ه و پاييز فراري

در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري

اجاق خونه مي سوزه و سرده ببين سرما چه کرده ! 0

اي واي از اون روزي که گردونه به کام ما نگرده

يخ بسته گل گلدون ها انگار

طوفان طبيعت رو ببين کرده چه بيداد

برگي ديگه نيست روي درختها سرماست فقط ميون حرفا

هر چي که بوده توي طبيعت قايم کرده يکي ميون برفا

در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
....
اینجا هم یک کلیپ از بیژن گذاشتم

http://www.taranehha.com/flashf/bijan3.html

اگه حوصله داشتین واسم کامنت بذارین.....
ممنون میشم.....تنهام

Thursday, November 11, 2004

تنها

به نام علی

سلام دوستان عزیز

همه شب نالم چون ني(كاروان) شعر از رهي معيري

با صداي جاوداني استاد بنان





همه شب نالم چون ني ، كه غمي دارم

دل و جان بردي ، اما نشدي يارم


با ما بودي ، بي ما رفتي.

چون بوي گل به كجا رفتي؟


تنها ماندم ، تنها رفتي

چون كاروان رود...


فغانم از زمين بر آسمان رود

دور از يارم ، خون مي بارم


فتادم از پا به ناتواني

اسير عشقم ، چنان كه داني



رهائي از غم نمي توانم

تو چاره اي كن كه ميتواني



گر ز دل برآرم آهي

آتش از دلم خيزد



چون ستاره از مژگانم

اشك آتشين ريزد.




چون كاروان رود

فغانم از زمين



بر آسمان رود

دور از يارم خون مي بارم


نه حريفي تا با او غم دل گويم

نه اميدي در خاطر كه تو را جوبم



اي شادي جان ، سرو روان،

كز بر ما رفتي،



از محفل ما ، چون دل ما

سوي كجا رفتي؟؟



تنها ماندم ، تنها رفتي

چو ن بوي گل به كجا رفتي؟؟



به كجائي غمگسار من

فغان زار من بشنو...... باز آ




از صبا حكايتي از روزگار من بشنو

باز آ ..... باز آ..............سوي رهي


چون روشني از ديده ما رفتي

با قافله باد صبا رفتي




تنها ماندم ، تنها ماندم.......

    من که حیران ز ملاقاتِ توأم                   چون خیالی ز خیالاتِ توام     به مراعات کنی دلجویی                  وه که بی‌دل ز مراعاتِ تو...