به نام تنهایی
بمون نرو تنهام نزار
براي چشم خيس من
يه راه چاره ای بزار
اگه بري دق می کنم
تمام اين گريه ها رو
نذر دقايق مي کنم
هر چي گل شقايقه
قربوني رات می کنم
براي با تو موندنم
راز و نيازا می کنم
ببين بازم از تو مي گم
بارون چه نم نم ميزنه
چشمای خيس و تر من
از عشق تو دم ميزنه
بارون برام ساز ميزنه
رو سقف اين شکسته دل
غبار ماتم می شينه
تو لحظه هاي واپسين
بشين يه دم منو ببين
که بی تو تنهام مي ميرم
اگر که من آه مي کشم
عشقمو فرياد می کشم
واسه اينه که دوست دارم
بزار که تنها نمونم
بزار که تنها نمونم
متن از خانم آزادی نژاد
جمعه سوم مهر سال 1383
Friday, September 24, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
به نام بيقرار ای آرام دل بی قرارم در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند می بارند و می بارند تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست ب...
-
.. به نام او .. خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه لي...
No comments:
Post a Comment