Monday, September 06, 2004

برگ

یا حق
(برگ)

مثل برگي خشك تنها
روي شاخه موندم اينجا
حيرونم
توي چنگ وحشي باد
بردم از خاطر و ازياد
بپوسم
همه ي روزاي من
قصه بودن من توي آينه دلها
مثل شب سياه و سرده
مثه ابرا رنگ درده
***
تو شتاب لحظه ها
من با خودم يكه و تنهام
ميدونم
همه ي روزاي من قصه بودن من توي آينه دلها
مثل شب سياه و سرده
مثه ابرا رنگ درده
مثل يه غروب تنها كه ميشينه پشت ابرا
يه سكوت...
توي اين بيهودگي ها
لحظه ها رو ميشمارم
انتظار...
ترانه ای از سياوش قميشي...2 شنبه 16/6/83

No comments:

    من که حیران ز ملاقاتِ توأم                   چون خیالی ز خیالاتِ توام     به مراعات کنی دلجویی                  وه که بی‌دل ز مراعاتِ تو...