Sunday, March 02, 2008
نجوا
به نام دلدار
من به غیر از تو نخواهم ،چه بدانی، چه ندانی
از درت روی نتابم ،چه بخوانی ،چه برانی
دل من میل تو دارد، چه بجوئی، چه نجوئی
من که بیمار تو هستم چه بپرسی ، چه نپرسی،
جان به راه تو سپارم ،چه بدانی، چه ندانی
می توانی به همه عمر دلم را بفریبی
ور بکوشی زدل من بگریزی نتوانی
دل من سوی تو آید بزنی یا بپذیری
بوسه ات جان بفزاید بدهی یا بستانی
جانی از بهر تو دارم ،چه بخواهی ،چه نخواهی
شعرم آهنگ تو دارد ،چه بخوانی ،چه نخوانی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
به نام نیلوفر شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا ک...
-
به نام بيقرار ای آرام دل بی قرارم در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند می بارند و می بارند تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست ب...
3 comments:
چرا چیزی نمینویسی؟
مدتهاست که اینجا داره خاک میخوره
حیفه
دست به کار شو
چرا نظرات بالا رو بستی؟
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
خیلی شعرت حال داد
ممنونم
Большое вам спасибо за этот обмен со всеми людьми, вы фактически признает , что вы говорите примерно ! Избранное . Просьба также переговорить с моего сайта =). У нас будет соглашение гиперссылка изменения между нами! привет!
Post a Comment