به نام قلم
آموخته ام
چيزهاي كم اهميت را تشخيص دهم و سپس آن هاراناديده بگيرم.
آموخته ام
كه باخت در يك نبرد كوچك را به قصد برد در يك جنگ بزرگ بپذيرم .
آموخته ام
زندگي را از طبيعت بياموزم ، چون بيد متواضع باشم ، چون سرو ، راست قامت ، مثل صنوبر ، صبور ، مثل بلوط مقاوم ، مثل رود ،روان ، مثل خورشيد با سخاوت و مثل ابر با كرامت باشم .
آموخته ام
كه اگر مايلم پيام عشق را بشنوم ، خود نيز بايستي آن را ارسال كنم .
آموخته ام
ثروتمند كسي نيست كه بيشترين ها را دارد ، بلكه كسي است كه به كمترين ها نياز دارد.
آموخته ام
دو نفر مي توانند با هم به يك نقطه نگاه كنند ولي آنرا متفاوت ببنند.
آموخته ام
كافي نيست فقط ديگران را ببخشيم ، بلكه گاهي خود را نيز بايد ببخشيم .
آموخته ام
كه فقط چند ثانيه طول مي كشد تا زخم هاي عميقي در قلب كساني كه دوستشا ن داريم ، ايجاد كنيم اما سال ها طول مي كشد تا آن زخم ها را التيام بخشم .
آموخته ام
كه دوستان خوب و واقعي ، جواهرات گرانبهايي هستند كه به دست آوردن شان سخت و نگه داشتن شان سخت تر است .
آموخته ايم
كه همه مي خواهند روي قله كوه زندگي كنند ، اما تمام شادي ها وقتي رخ مي دهند كه در حال بالا رفتن از كوه هستند
Sunday, January 02, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
به نام بيقرار ای آرام دل بی قرارم در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند می بارند و می بارند تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست ب...
-
.. به نام او .. خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه لي...
2 comments:
سلام
مثل هميشه و مثل روح قشنگت زيبا نوشتي
خيلي زيبا
1/1/2005
Post a Comment