سبحانه و تعالي
امشب دل مومنين هوايي است امشب همه لحظه ها خدايي است
امشب نفس دل تو هاتف
همچون نفس مرغ قفس وقت رهايي است
شبی چنين طناز – پر از هزاران راز، غريب و گرد آلود، دلم مسافر بود.
به گوشه خلوت ، تنهايي همدمم بود و ثقل دوری و غربت.
دلم تحمل کرد، دمی تامل کرد و يک بهار معنا زحنجره گل کرد:
کای يار، ای دور ازمن، ببين که غربت يک عمر با من است امشب.
با يادت دمسازم و دلم بی قرار و توسن است امشب.
دمادم آتش هجران اگر چه مي بارد، ولی چه غم ما را ؟
که عاشقيم و مجازات عشق سنگين است. هماره ياد تو بودن، جرم ما اينست.عشق و ياد يار آری يک سراب ، بوی وصل اودروغي ناب ناب . لحظه ها هم بوی رفتن مي دهند ،
يا نمايش از شکستن مي دهند و مرا اين بس که به ياد تو زنده ام
و بسوی تو ساری و رونده .
Tuesday, October 25, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
من که حیران ز ملاقاتِ توأم چون خیالی ز خیالاتِ توام به مراعات کنی دلجویی وه که بیدل ز مراعاتِ تو...
-
به نام خدا دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان ش...
-
به نام بيقرار ای آرام دل بی قرارم در هجرانت چشم هايم باران عشق می بارند می بارند و می بارند تا اين سوی ناچيزی هم که مانده است را هم از دست ب...
-
.. به نام او .. خدا مشتي خاك را بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد، از خود در آن دميد و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد. سالياني است كه لي...
1 comment:
I love your website. It has a lot of great pictures and is very informative.
»
Post a Comment